همانند خداوند بی‌منت ببخشيد؛ نه جا بزنيد، نه جار

انسان‌ها در مواجهه با كارهای خوب واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند. «گروهی از افراد وقتی با كار خير مواجه می‌شوند، يا جار می‌زنند، يا جا می‌زنند» انسان‌ها در مواجهه با كار خير چند دسته هستند؛ گروهی به دنبال منافع شخصی خود هستند و دست به هر كاری می‌زنند تا فقط منافع خود را تأمين كنند، اين دسته خواهان ارتباط با ديگران هستند اما به شرطی كه منافع خودشان تأمين شود و از ديگران جسد برای بالا رفتن خود می‌سازند؛ نگاه اين افراد به ديگران نگاه ابزاری است و برای ساير انسان‌ها اصالتاً حرمت قائل نيستند.

اين گروه از افراد هر گاه با پيشنهاد انجام كمك به ديگران مواجه شوند، يا عقب‌نشينی می‌كنند و يا در صورت انجام كمك منت گذاشته و از طريق زبان و حركات موجب آزار فرد نيازمند می‌شوند؛ اينجاست كه خداوند در آيه 264 سوره بقره می‌فرمايد: «یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌‏ايد، صدقه‏‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد.»

خداوند از مومنان اينگونه عملی را خواسته چون خود نيز اينگونه عمل می‌كند و همه چيز به انسان‌ها می‌دهد اما هيچ منتی نمی‌گذارد بلكه دست خود را پنهان كرده و رزق‌دهی خود را به پای ديگران می‌گذارد؛ دست خداوند فقط دست دهنده است و رزاق جهان تنها خداوند است.

افرادی كه می‌بخشند نيز دو دسته هستند، برخی می‌دهند اما جار می‌زنند ولی گروه سوم مانند خداوند تا نيازی در كسی می‌بينند تلاش می‌كنند اولين كسی باشند كه برای رفع آن اقدام می‌كند و نوبت را به كس ديگر نمی‌دهد؛ فردی كه خلقش خدايی‌ست بايد اينگونه باشد و بی‌منت ببخشد.

حجت‌الاسلام فعالی در ادامه تشريح ديدگاه‌های جامعه‌شناختی در خصوص سبك زندگی در پنجمين نشست، به تشريح نظريات «لنسكی» پرداخت و اظهار داشت: لنسكی يكی از جامعه‌شناسان بعد از «ماكس وبر» است كه ادامه دهنده ديدگاه‌های وبر نيز بوده است؛ عمده مطالعات لنسكی متمركز بر تأثير دين بر سبك زندگی است و در مطالعات و نظرات خود به مقايسه ميان دو جامعه كاتوليك و پروتستان به لحاظ سبك زندگی پرداخته و مؤلفه‌هايی جامعه كاتوليك كه كمتر در جوامع پروتستان مشاهده می‌شود را بيان كرده است.

وی به بيان مؤلفه‌های مطرح از سوی لنسكی در خصوص جوامع كاتوليك پرداخت و عنوان كرد: جامعه كاتوليك در هر كجا كه باشد بيش از ساير مذاهب به مقوله خانواده و ازدواج اهميت می‌دهد و خانواده‌گرا بوده معتقد است تعهد به خانواده يعنی وفاداری به همسر و سهل گرفتن ازدواج كه مساوی با رواج‌كمتر آسيب‌های خانواده است؛ دومين مولفه جوامع كاتوليك از ديدگاه لنسكی نرخ باروری بالاتر اين جوامع نسبت به جوامع پروتستان است كه در مقابل، نرخ باروری جوامع پروتستان صفر است يعنی جوامع پروتستان به سمت پيری حركت می‌كنند.

بهره‌گيری از سبك زندگی در بازاريابی برای جهت‌دهی به سلايق جامعه

سومين مشخصه جوامع كاتوليك از ديدگاه لنسكی روابط خويشاوندی و پايبندی به اين روابط است. لنسكی معتقد است به دليل همين پايبندی مهاجرت در جوامع كاتوليك كمتر بوده، خانواده‌های كاتوليك خانه‌های خود را نزديك به هم ساخته و شكل‌گيری عواطف و رشد احساسات در ميان آنها بيشتر است، همچنين قمار و استفاده افراطی از الكل در جوامع كاتوليك كمتر و سبك‌ها و گونه‌های گذران اوقات فراغت خانواده‌های جوامع كاتوليك بيشتر به حضور در مكان‌های تفريحی و ديد و بازديد معطوف است.

لنسكی معتقد است نقطه مقابل مؤلفه‌های موجود در جوامع كاتوليك را در جوامع پروتستان می‌توان يافت، جوامع پروتستان با تعليماتی كه ديده‌اند فردگرا و تفرقه‌جو هستند و به منافع شخصی خود بيشتر توجه دارند و چون فردگرايی و توجه به منافع شخصی موجب چالش و نزاع می‌شود، پس لزوماً قانون در اين جوامع بايد قوی‌تر بوده و جامعه بايد قانون‌مدارتر باشد، همچنين در يك جامعه پروتستان نگاه‌ها به انسان‌ها فقط نگاه به يك هم‌نوع است و به همين دليل سطح ارتباط‌ها كاهش پيدا می‌كند، اين جوامع بيشتر علاقه‌مند به كارهای توليدی هستند و به خانواده و ازدواج توجهی ندارند و طلاق در ميان آنها پديده‌ای رايج و بدون قبح است.

اما تعريف خانواده طی دهه‌های اخير تغییر پدیا کرده است؛ اولين تعريف قديمی و كلاسيك از خانواده اجتماع دو غير همجنس جهت تكثير نسل بود اما طی دو دهه اخير تعريف خانواده تغيير كرده به اجتماع دو همجنس بدون در نظر گرفتن مقوله زاد و ولد و صرفاً برای لذت بيشتر تبديل شده است، تعريف سومی نيز از خانواده مطرح شده كه طی آن خانواده با اجتماع يك فرد انسانی(ترجيحاً يك خانم) با يك حيوان(ترجيحاً يك سگ) اطلاق می‌شود. تعريف چهارمی كه در حال اتفاق افتاده است خانواده را اجتماع فرد با خودش می‌داند. در غرب عمدتاً تعهد به خانه و خانواده نيست ولی يكی از ويژگی‌های جوامع شرقی عمدتاً تعهد به خانواده است.

بورديو (1948) دیگر جامعه‌شناس نظریه‌پرداز در خصوص سبک زندگی است. از ديدگاه بورديو سبك زندگی بيشترين ظرفيت را جهت بيان تمام هويت فرد دارد و هويت يك فرد مساوی است با سبك حيات و زيستن فرد. سبك زندگی تمام فعاليت‌های نظام‌مند يك فرد را تشكيل می‌دهد و تك تك‌رفتار وی نيست. اين رفتارها از سلايق نشأت گرفته است كه از طريق رفتار فرد بروز می‌كند و هويت فرد است كه وجه تمايز وی را از ديگران مشخص می‌كند.

گيدنز نیز یکی دیگر از جامعه شناسان مطرح در این حوزه است؛ گیدنز با مفهوم سياست‌ زندگی به مفهوم سبك زندگی پرداخته و سبك زندگی را همان سياست‌زندگی می‌داند و معتقد است سياست‌های زندگی را افراد انتخاب می‌كنند، پس سبك زندگی انتخابی است نه تحميلی. گيدنز معتقد است نحوه تعامل با همنوعان و نحوه تعامل با غير همنوعان(طبيعت) نحوه زندگی ما را مشخص و سبك زندگی در اين جهان را تعيين می‌كند.

گيدنز در ديدگاه‌های خود به شش امر مهم اصالت داده است كه شامل سليقه‌های بشری، آداب معاشرت، قوانين و قواعد حاكم بر خانواده، نمادها، ارزش‌ها و الگوهای حاكم بر جامعه است كه در اين ميان ارزش‌ها بيشترين تأثيرگذاری را در سبك زندگی افراد دارا هستند.

در جمع‌بندی از پنج نشست قبلی باید گفت: در خصوص سبك زندگی دو سنت و شش ديدگاه مطرح شد كه بر اساس مطالب مطرح شده می‌توان اينگونه جمع‌بندی كرد كه: اول) سبك زندگی مسئله‌ای تك بعدی كه فقط به فرد و يا فقط به جامعه بپردازد نيست بلكه مقوله‌ای دو بعدی و دارای ابعاد فردی و اجتماعی است. دوم) سبك زندگی فقط به حيات مادی اشاره ندارد و بعد معنوی زندگی به خصوص ارزش‌ها را نيز شامل می‌شود. سوم) سبك زندگی حوزه‌های رفتاری فرد، طبقه و جامعه را شامل می‌شود و مباحث اجتماعی، سياسی، اقتصادی و فرهنگی را كاملاً پوشش می‌دهد. چهارم) سبك زندگی تك تك رفتارهای يك انسان را شامل نمی‌شود بلكه يك كل منسجم است كه به صورت همگرا و همگن كليت يك فرد را شامل می‌شود و با يك رفتار نمی‌توان سبك زندگی فرد را تشخيص داد. پنجم) سبك زندگی سنتی جامعه‌شناسانه است چرا كه انديشه‌های مطرح شده در خصوص سبك زندگی در سنت جامعه‌شناختی سه دهه بر مطالب مطرح شده در اين خصوص در سنت روانشناختی پيشی گرفته است.

سبك زندگی مقوله‌ای بوده است كه از سنت جامعه‌شناختی وارد علوم روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، انسان‌شناسی، جمعيت‌شناسی و در نهايت بازاريابی شده است. اگر چه سبك زندگی اصالتاً با رويكرد جامعه‌شناسی گره خوده است اما كاربرد كنونی اين مقوله بيشتر در حوزه بازاريابی است و بازاريابی مقوله‌ای بسيار مهم در غرب است.

اكنون بازاريابی يعنی سبك‌دهی به زندگی؛ بازاريابی به دو صورت انجام می‌گيرد: در يك صورت بازاريابی يعنی تشخيص سليقه‌ها، سبك‌ها، رفتارها و ... جهت توليد محصول هماهنگ با سلايق ما كه بر اين اساس مثلاً كارخانه‌ای در كشور ژاپن با شناسايی سلايق و نيازهای جامعه ايرانی محصولی متناسب با اين نياز و سليقه را توليد و به بازارهای ايران وارد می‌كند، ولی در نوع دوم، بازاريابی يعنی توليد محصولاتی فراتر از سلايق موجود در يك جامعه با هدف جهت‌دهی به آن سلايق، كه در اين روش محصولاتی فراتر از نياز، توليد و به جامعه هدف تزريق می‌شود تا سبك زندگی آنها را تغيير داده و به آن جهت دهند؛ در حقيقت دو نوع بازاريابی داريم؛ بازاريابی بر اساس سبك زندگی و بازاريابی برای سبك‌دهی به زندگی كه اكنون مورد دوم بيشتر مورد توجه قرار گرفته است و اين نوع بازاريابی يعنی ايجاد احساس نياز به يك كالا در جامعه. بازاريابی مقوله‌ای اقتصادی است اما اكنون كاملاً با فرهنگ، دين و سبك زندگی گره خورده است.